به نام آنکه در رحمت و بخشش بی همتاست...

سلام

چگونه موجودی کوچک و حقیر قادر به درک رحمت پروردگاری عظیم است؟ پروردگار جهانیان ، که ذره ای از رحمت و محبت خود را برای هیچ بنده ای دریغ نمی کند ، مگر آنان که شایسته و در خور رحمتش نیستند... به کدامین سوو می رویم؟  از هر راهی که رویم انتظارمان را رستاخیز می کشد و از هر راهی که برگردیم مرگ شتابان به دنبالمان ، اگر بایستیم اثیر چنگال مرگ میشویم و اگر فرار کنیم خود را ناگهان در پرتگاه دنیا می یابیم . پس به کدامین را پناه بریم تا در امنیت و آرامش بمانیم؟ آیا پناه دهنده ای بهتر از آن کس که تمام راهها را می شناسد؟ پناه دهنده ای که خود همه ی مسیر ها را خلق کرد تا گمراهان و ره روان  از هم جدا شوند ، گمراهانی که در تلاطم آرزو های خویش غرق ، و در گردباد مصیبت های خویش در حرکت ، گویی هیچ گاه ساکن نخواهند شد . و ره روانی که آرزو های خویش را در دنیا غرق  کردند و خود را از آماج مصیبت ها و بدبختی ها ایمن ساختند. آری ، دنیا سرگرمی و بازیچه ای بیشتر نیست ، بازیچه ای که جز اندک کسانی همه را به بازی گرفته ! ، دنیا بازی است و بازی کننده ی آن جز طعم شکست را نخواهد چشید ، دنیا همان است که می بینی ، دنیا همان است که پیرمرد صد ساله را همچنان به سوی پرتگاه می راند ، در عین حال جوانی هجده ساله را در باتلاق گناهان رها می سازد . پس چگونه می توان لحظه ای از یاد خدا و یاد مرگ غافل شد؟ دل بستن به دنیا یعنی آااه و افسوس ، آااه و افسوسی که جاودانه خواهد ماند. دنیا همان است که در آن شبی را با آرامش نتوان خوابید مگر آنکه در روز رنج کشیده باشی ، چیزی را به تو نمی بخشد مگر آنکه چیزی را در عوض از تو گرفته باشد ، شادی را به تو نشان نمی دهد مگر آنکه در پی آن اشک و غصه را پیش کش کند ، و روزی به روزهای عمرت اضافه نمی کند جز آنکه روزی را از عمرت کم  کند. مثل (masal) زندگی در این دنیا مثل (masal) تاجران و مرفحانی است که در ناز و نعمت قصد حرکت به بیابان را دارند ، و چه ناخوش احوال خواهند شد هنگامی که سایه ی سایبان ها را با حرارت آفتاب ، تخت های خود را با خار و خاشاک و نوشیدنی های گوارا را با سراب عوض کنند. و مثل زندگی در این دنیا مثل کسانی است که از بیابان قصد کوچ به سرزمین موعود را دارند ، و برای رسیدن به معبودشان تمام سختی ها را به جان می خرند. چگونه می توان توصیف حوریان را شنید و باز هم گوش به فرمان هوس ها داد ؟ چگونه می توان توصیف دوزخیان را شنید و باز هم عاشق دنیا ماند؟ پس آیا عاشق شدن برای کسی بهتر است که تو را به سرزمین موعود فرا می خواند یا برای کسی که تو را به سوی بیابان ها؟ عشق امتحان بزرگیست که شاگردانی بزرگتر تربیت می کند ، عشق امتحان بزرگیست که پیروزی در آن حاصل نمی شود مگر آنکه شکستی بزرگ قبل از پیروزی باشد ، و بدا به حال کسانی که فکر می کنند دنیا همواره به کامشان شیرین خواهد ماند ! بدا به حال کسانی که خداوند آنها را مورد آزمایشی طولانی قرار می دهد ، هرچه خواهند به آنها می بخشد ، در حالی که فکر می کنند این به معنای پاداش خداوند است ! ، ای کاش میدانستند این روز ها و نعمت ها مهلتی از جانب خداست تا آنها به سویش برگشت کنند ، اما در گمراهی و سر درگمی باقی خواهند ماند تا روزی که خدا بازخواستشان کند ، و هنگامی که" در حقیقت " به خاطر ستم به خویش نعمت ها از آنها صلب شود دوباره خدا را میخوانند و فریاد پشیمانی سر می دهند ! ، پس چه ناسپاس و قدر نشناس است انسان... پس خدا را خالصانه شکر گوی و بترس از مرگی که یا خیریست که پس از آن شری نخواهد بود و یا شریست که پس از آن دیگر خیری در کار نخواهد بود. خوشا به حال کسانی که همه ی مصیبت های دنیا را با خیری تمام نشدنی و بدا به حال کسانی که خوشی های زودگذر دنیا را با شری ابدی جایگزین کردند و می کنند. << الهکم التکاثر ، حتی زرتم المقابر ، کلا سوف تعلمون ، ثم کلا سوف تعلمون !!!... >> 

 

به حقیقت خداوند میان ما به حق داوری خواهد کرد ، پس منتظر بمانید که ما هم از منتظرانیم ! و چه کوردلانی که خداوند بر قلب هایشان مهر (mohr) نهاد تا هیچ پند و اندرزی را شنوا نباشند !